ساحل آرامش

در ساحل آرامشم

پنج

الف عزیزم ، از بار آخری که با تو حرف زدم ، دوسال میگذره.

هنوز هم گاهی فکر میکنم که چی میشد اگه چندتا جمله احمقانه رو نمیگفتم و تورو حتی شده " دوست" خودم نگه میداشتم .

من هنوز منتظرم که به من پیام بدی ، اگر پیام بدی قول میدم کسی که معذرت خواهی میکنه خود منم .

مهم نیست چه اشتباهی کردی من بهشون اهمیت نمیدم . فقط میخوام پیش تو باشم ،

صبا بهت صبح بخیر بگم ، شبا بهت شب بخیر بگم ،

نگرانت باشم چون بخاطر وزن کم کردنت غذا نمیخوری..

نگران باشم چرا بعد از اینکه گفتی تو راه خونه ای به من زنگ نزدی تا بگی رسیدی؟

مگه منه سیزده ساله چقدر عقل داشت تا نگران یکی بشه؟

من اونقدر بالغ نیستم که بخوام بفهمم عاشق شدن یعنی چی

ولی قسم میخورم من هیچوقت دوسال به ینفر فکر نکردم .

بعد از اینکه رفتی شنیدم چندباری درباره تعداد زیاد اکسات حرف زدی..درحالی که من میدونم اولینت بودم..

بعد از من حالت خوب بود ، این خوشحالم میکنه ولی من بعد از تو فقط با یکنفر بودم..

دوسال تلاش میکردم از تو وجود یکنفر دیگه ، تورو بکشم بیرون الف عزیزم .

من نگران اون نمیشدم ، بهش نمیگفتم صبحونه خوردی یا نه؟

راستش برام اهمیت نداشت ، من داشتم وقتم رو تو صفحه چت اون تلف میکردم .

من دلتنگ وقتیم که فهمیدی از ترکیب سمی کاهو توی خورشت قیمه خوشم میاد ،

با اینکه خیلی بیمزه بودی ولی من دلم میخواد یکبار دیگه بگی " چرا کاهو هارو میریزی تو قیمه ها؟"

آالف عزیزم ، من از تمام جهت ها، تمام سمت ها، تمام راه ها ، دلتنگتم .

به اندازه تک تک دونه های شن دنیا ، دلتنگتم .

نمیدونم بگم دوستت دارم یا نه..چون بعد از اینکه رفتی فهمیدم دقیقا چه چیزی رو از دست دادم

امیدوار نیستم حسی که الان دارم رو داشته باشی..

شاید اونقدر آدم هارو عوض کردی تا توهم از بین اونا ، منو بکشی بیرون.

+ نوشته شده در پنجشنبه 2 تير 1401ساعت 3:27 توسط ساحل منفرد زاده |